سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش ...

اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ...

بنویس از سر خط ...

هیچ کس حال دلم را نمی فهمد ....

از دیشب باز خرابش کرده ای ... سیاه ژوش شده ....

تقصیر توست .... من با تو در اوج بودم ....تو مرا از اوج به زیر افکندی ....

تو با دستان خودت مرا هل دادی ...من خودم دیدم دستان تو مرا هل داد ....

و رفتی ..... رفتنت یکساله شده... مبارکا باد ....

چه کرده ای با دلم ....

چه با اندیشه ام کرده ای ... خیالم را به آتش کشیدی ....

باز خبریست ...؟ که چه ...من چه کنم .....چرا خبرهات را به من می رسانی ....

من همینجوریشم یک دل ژر ژر رو دستم مانده ....

هی داغ رو داغ می گذاری که چه .....

چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا....

جواب نگاهم را که می دهد .....؟

جواب دلم را ......

آخ دلم ... دلم ... دلم ...


[ سه شنبه 92/1/20 ] [ 8:31 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]