سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش ...

اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ...

برای بودنت بارانی ترینم ....

دستهام رعشه دار نبودنت نیستند برا بودنت میلرزند ...

و نگاهم ... عریانی غصه هاش پیداست ...

 


[ پنج شنبه 91/4/29 ] [ 8:21 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

نگاهت بارانیست آسمان ...

دل من را دیدی ؟ که ز هم پاشیدی ....؟

دل من سهم تو شد .... اشکهات مال زمین ...

دل من را دریاب ...

پره از دلتنگی است ...


[ دوشنبه 91/4/26 ] [ 8:51 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

مزار ....

آمده ام ....

با همان شمع سوخته ....

چقدر از تو دور بوده ام دلم ......

چقدر از تو دور مانده ام دلم ..........

چه شده ای بی من .....

اینروزها چه برسرت آورده بی من ....؟

کسی نبود پناهت دهد ...؟

کسی نبود سر رو دامان دلتنگیهات بگذارد ...؟

کسی نبود آغوش باز کند به رو بی کسی هات .....؟

چه برسرت آورده اند لحظه ها ....

دلم ...دلم ... دلم ....

می سوزم ..... می سوزم و دم نمی زنم ....

ایماها و آواهاشان را می بینم .... به گوشم می رسد ...

تاب می آورم و دم نمی زنم ....

اما تو انگار جان داده ای .....

اینجا مزار توست ....

آتشکده ات خاموش است ....

خاکسترها را بر باد مده ....

دلم تنگ است دلم ....

دلم خیلی تنگ است دلم .......

 


[ یکشنبه 91/4/25 ] [ 7:36 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

شاعر: احمد شاملو

با چشم‌ها    چشم ها
ز حیرت این صبح نابه‌جای

خشکیده بر دریچه‌ی خورشید  چارتاق
بر تارک سپیده‌ی این روز  پابه ‌زای،
دستان بسته‌ام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.

فریاد برکشیدم:

اینک

چراغ معجزه
مردم

تشخیصِ نیم‌شب را از فجر
درچشم‌های کوردلی‌تان
سویی به جای اگر
مانده‌ست آن‌قدر،

تا از کیسه تان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمان شب
پرواز آفتاب را

با گوش‌های ناشنوای‌تان
این طُرفه بشنوید
:
در نیم ‌پرده‌ی شب
آواز آفتاب را

ادامه مطلب...

[ شنبه 91/4/24 ] [ 4:8 عصر ] [ هستی ... ]

[ نظر ]