سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش ...

اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ...

dele abriiiiiiiiiiiiii...

دل ابری ام را بارانی باش ....

ببار و ببار .....

آسمان ... وعده دروغین مده ....حال دلم خراب است ....

ویرانی را بگیر از من ....

و این پریشانی را ...

بازش گردان به دنیای تنهایی هام ....

بازش گردان ...


[ سه شنبه 91/6/14 ] [ 9:35 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

آمده ای دلم را بسوزانی ...؟

تا کی ..؟ تا کجا ...؟ با تو چه باید کرد ..؟

دست اطز سر دل بیکس من بردار ....

برو...

برو ....

از این شهر برو ...

نفست هوای شهر را آلوده کرده ...

نفسم تنگ شده ...برو ..

از اینجا برو ..

توروخدا برو ...

 


[ سه شنبه 91/6/7 ] [ 1:51 عصر ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

 دلم برایت تنگ شده ...کجایی ؟

کو خبر بودنت که آرامم می کرد ؟ که رهایی ام می داد ...؟

من بی تو لبریز از تنهایی ام برگرد ...

نگاه بارانی ام را دریاب ....

تنها با یک خبر ...

تنها با یک یاد ...

تو روخدا بگو ...چه می کنی ..کجایی ... خوبی ...؟

دلم تنگ است ... بیش از بیش ...


[ دوشنبه 91/6/6 ] [ 7:9 عصر ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

<      1   2