سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش ...

اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ...

چه حالی ام....هیچ کس می داند ....و باز عازمتوام...تویی که همیشه  دارمت ...و اینبار در میلادت....عازم توام...عازم مهربانی های بودن هات ....به پابوس می آیم....میزبان همیشه مهربان من .... دلتنگی هام زیادتر شده ...بغض ها فزون گشته ...دل سر به دیوار می کوبد ...عازم توام ...

[ یکشنبه 92/6/24 ] [ 8:5 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

این عشق ماندنی این شعر بودنی این لحظه‌های با تو نشستن سرودنی‌ست  این لحظه های ناب در لحظه‌های بی خودی و مستی شعر بلند حافظ تو شنودنی‌ست این سر نه مست باده این سر که مست مست دو چشم سیاه توست اینک به خاک پای تو می‌سایم کاین سر به خاک پای تو با شوق ستودنی‌ست تنها تو را ستودم آن سان ستودمت که بدانند مردمان محبوب من به سان خدایان ستودنی‌ست من پاکباز عاشقم از عاشقان تو با مرگ آزمای با مرگ … اگر که شیوه تو آزمودنی‌ست این تیره روزگار در پرده غبار  دلم را فرو گرفت تنها به خنده یا به شکر خنده‌های تو گرد و غبار از دل تنگم زدودنی‌ستدر روزگار هر که ندزدید مفت باخت من نیز می‌ربایم اما چه؟ بوسه، بوسه از آن لب ربودنی‌ست تنها تویی که بود و نبودت یگانه بود غیر از تو هر که بود هر آنچه نمود نیست بگشای در به روی من و عهد عشق بند کاین عهد بستنی این در گشودنی ست این شعر خواندنی این شعر ماندنی این شور بودنی این لحظه‌های پرشور این لحظه‌های ناب این لحظه‌های با تو نشستن سرودنی‌ست حمید مصدق

[ سه شنبه 92/6/19 ] [ 8:18 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

حال این روزهای دلم ....بی رمقی است....

[ یکشنبه 92/6/10 ] [ 9:0 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

و تو ....نگاهت خاص است ....ته چشمانت چیزی هست ...که مال من است...حسم اینطور می گوید ....ولی تو به زبانش نمی آوری ...دیروز خوب بود ...از همانجا که نگاهم کردی ...از همان تکرار خواستنت ...از آب نگرانی که آوردی ...حسم خوب بود ...تاب خیسی چشمهام را نداشتی ...حسم خوب بود ...پای بودنت خوب است ....نمی دانم من خواهم داشتش یا نه ...

[ شنبه 92/6/9 ] [ 9:42 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

و تو ....نگاهت خاص است ....ته چشمانت چیزی هست ...که مال من است...حسم اینطور می گوید ....ولی تو به زبانش نمی آوری ...دیروز خوب بود ...از همانجا که نگاهم کردی ...از همان تکرار خواستنت ...از آب نگرانی که آوردی ...حسم خوب بود ...تاب خیسی چشمهام را نداشتی ...حسم خوب بود ...پای بودنت خوب است ....نمی دانم من خواهم داشتش یا نه ...

[ شنبه 92/6/9 ] [ 9:42 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]