سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش ...

اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ...

آمده ای دلم را بسوزانی ...؟

تا کی ..؟ تا کجا ...؟ با تو چه باید کرد ..؟

دست اطز سر دل بیکس من بردار ....

برو...

برو ....

از این شهر برو ...

نفست هوای شهر را آلوده کرده ...

نفسم تنگ شده ...برو ..

از اینجا برو ..

توروخدا برو ...

 


[ سه شنبه 91/6/7 ] [ 1:51 عصر ] [ هستی ... ]

[ نظر ]