سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش ...

اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ...

for p....

برای مهربانی ات پ ....

برای همزبانی ات ....

برای بودنت ....

تا کجا باید بنویسم ...؟

کجایی پ ...

لای کدام خاطره جان داده ای ؟ پ ...؟

باز آی ...

من خودم قرار بی قراری هات می شوم ...

باز آی ...

من خودم تاب بی تابی هات می شوم ...

باز آی ....

کجایی پ ...

دلم دارد می پوسد ...

نیایی میان همه ی این شب زنده داری ها می ترکم از بغض ...

نیایی لای همه ی این تنهایی می پوسم از درد ....

بیا ...برگرد ...برا دل من هم شده نفس بکش ...چشم باز کن ....

کما را بشکاف و بیرون بیا ...

من تاب انتظار ندارم ...پ ...

من از انتظار می هراسم ....

من د انتظار می میرم ....

 

برگرد ....

برا من نه ...

برا خودت ...

برا زندگی ...

که به ودنت محتاج است ...


[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 1:49 عصر ] [ هستی ... ]

[ نظر ]