سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش ...

اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ...

این روزها دور شده ای انگار ....

می دانم مشکلت چیست ... ولی درک نمی کنم بی من بودنت را ....

دلم هراسان شده مهرداد ....

ترس بر دلم چیره شده ....

نکند بی ت بمانم....

حواست را پی دلم روانه کن....

این روزها سخت ویرانم....

و تو شاید حواست نیست که بهمن است ...

ماه ویران من....

ماه پریشانی هایم....

حواست نیست شاید ...من بهمنی ام....

و حالا که تب و تاب بهمن مرا گرفته ...کسی حواسش نیست ....به ماه بودنم....

جان لحظه هام درد میکند ....

 


[ شنبه 92/11/12 ] [ 9:33 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

نگران درهای بسته نیستم

باز می شوند همه شان

نگران توام که کدام طرف آستانه می ایستی ...


[ دوشنبه 92/11/7 ] [ 8:25 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

درد...، درد است
دلخوش مکن به وارونه خواندنش
تنها تویی و تنهاییت
تویی و باران پشت پنجره،
دوربین را بچرخان


کلید را لمس کن
حرکت...
زندگی آغاز میشود
دیگر بار در شکوه چشمانت
وجود پر مهرت
و دست های تو
برای گشودن درهای دردناک جهان کافیست
باور کن
چونان همیشه
خدا را
صمیمانه باور کن


[ یکشنبه 92/11/6 ] [ 8:16 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

ع ش ق اگر چه حرف ربط نیست

ربط می دهد مرا به تو

شوق را به جان

رنج را به روح ...

همچنان که باد ...

خاک را به دشت ...

ابر را ب کوه ...


[ چهارشنبه 92/11/2 ] [ 8:15 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]