[ چهارشنبه 93/1/20 ] [ 9:0 صبح ] [ هستی ... ]
[ نظر ]
ای کاش ...اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ... |
چه قانــــــون ناعـــــادلانه ای برای شـــــــروع یک رابــــــــ♥ــــــطه باید هردو طـــرف بخوان ولــــــی واسه پــــایــــــانش یه نفر که نخــــــــــــــــواد کافیه
[ چهارشنبه 93/1/20 ] [ 9:0 صبح ] [ هستی ... ] [ نظر ] حوصله ام لبریز است .... و کسی حواسش نیست چقدر تنهایی دارم من.... [ دوشنبه 93/1/18 ] [ 7:18 صبح ] [ هستی ... ] [ نظر ] می نویسم دفتری با اشک و آه در شبی تاریک و غمگین و سیاه می نویسم خاطرات از روی درد تا بدانی دوریت با من چه کرد لنگه های چوبی درب حیاطمان ، گر چه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛ ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند هیچ وقت با کسی که دوستش داری طولانی قهر نکن، چون بی تو زندگی کردن رو یاد میگیره… دل گرفته های من تو نیامده بودی که جای خالیت را پر کنی آمده بودی ببینی من با جای خالیت چه میکنم... جای خالی تو یا من.. حکایت تلخیست ... مانده ام برای تو... رفته ای برای دیگری ... [ شنبه 93/1/16 ] [ 8:10 صبح ] [ هستی ... ] [ نظر ] |
|
[ طراح قالب: بهنام | Theme By behnam.com | rss ] |