دل بی تو غم زده چشامو نم زده آرامش منو دوریت بهم زده بخاطر توئه این همه دلهوره این روزا بدجوری دلم ازت پُره.عزیزم چی شده ک دلم ب دل دیگه ای دیگه دل نمیده از همه بریدم عزیزم آخه دل تو دلِ دل من دیگه نیست مثل تو ندیدم از همه بریده عزیزم عزیزم. عزیزم عزیزم.عزیزم چی شده ک دلم ب دل دیگه ای دیگه دل نمیده از همه بریدم عزیزم آخه دل تو دلِ دل من دیگه نیست مثل تو ندیدم از همه بریده عزیزم عزیزم عزیزم عزیزمچی شده ک دلم ب دل دیگه ای دیگه دل نمیده از همه بریدم عزیزم آخه دل تو دلِ دل من دیگه نیست مثل تو ندیدم از همه بریده عزیزم عزیزم عزیزم عزیزم. . . .بی تو شدم تباه تو نیمه های راه تنهام گذاشتی تو واسه کدوم گناه؟!سردرگمم هنوز فکر توئم هنوز دلم ب این خوشه میبینمت ی روز.عزیزم چی شده ک دلم ب دل دیگه ای دیگه دل نمیده از همه بریدم عزیزم آخه دل تو دلِ دل من دیگه نیست مثل تو ندیدم از همه بریده عزیزم عزیزم عزیزم عزیزم عزیزم چی شده ک دلم ب دل دیگه ای دیگه دل نمیده از همه بریدم عزیزم آخه دل تو دلِ دل من دیگه نیست مثل تو ندیدم از همه بریده عزیزم عزیزم عزیزم عزیزم.عزیزم چی شده ک دلم ب دل دیگه ای دیگه دل نمیده از همه بریدم عزیزم آخه دل تو دلِ دل من دیگه نیست مثل تو ندیدم از همه بریده عزیزم عزیزم عزیزم عزیزم
[ یکشنبه 92/7/14 ] [ 8:43 صبح ] [ هستی ... ]
[ نظر
]
روز به روز بیشتر وابسته ام می کنی ...روز به روز بیشتر دلداده ام می کنی ...آخ ...م...م...کی میشود مال خودم باشی ... داشته باشمت ...خدا کند خدا هم دلش به دلمان باشد ...
[ شنبه 92/7/13 ] [ 8:41 صبح ] [ هستی ... ]
[ نظر
]
دیروز را با توبوده ام...پریروز را هم ...پس پریروز را ...و تمام روز های قبل آن را ....و امروز که با تو می شوم باز ....دل تو دلم نیست برای بودنت ...چهکرده ای با من ....با دلم...نفسم دل دل می کند برای دیدنت .... برای بوییدنت ...دلتنگی هام همه اش برا این است که سر روشانه های مهربانی ات بگذارم...زودتر ...زودتر بیا ...باش ...هوا بی تو رو نفسم هام سنگینی می کند ....دوستت دارم..
[ پنج شنبه 92/7/11 ] [ 8:18 صبح ] [ هستی ... ]
[ نظر
]
درد دارم....درد...می فهمی ...تقصیر توست...تقصیر رفتن بی موقعه توست...تقصیر نخواستن بد موقع توست...تقصیر شکستن بی هنگام توست....درد دارم...بلدی رمز گشایی کنی درد را ....که بفهمی با من چه کرده ای ...؟تو چه می فهمی ....دو سال میشود ...زندگی ات را داری ...خوشی هایت را داری ....اویت را داری ...تو چه می فهمی من چه می کشم...چه می فهمی با نگاه من چه کرده ای ....چه میفهمی قلب بی بهانه یعنی چه ...؟چه می فهمی سوی رفته چشم یعنی چه ...؟تو چه می فهمی ....هنوز دلهره می پاشی رو دلم...هنوز لای آشوب های فرستاده ات می سوزم...پای سنگینی تحقیرت خرد میشوم....تو چه می فهمی چه کرده ای ....چه می فهمی ....
[ شنبه 92/7/6 ] [ 9:29 صبح ] [ هستی ... ]
[ نظر
]
دل من جای بودن توست....بودنت لحظه لحظه بهار می کارد رونگاه من ...دل دل مکن....بتاب ....روتن لحظه های من بتاب ...
[ پنج شنبه 92/7/4 ] [ 7:55 صبح ] [ هستی ... ]
[ نظر
]