چه حالی ام....هیچ کس می داند ....و باز عازمتوام...تویی که همیشه دارمت ...و اینبار در میلادت....عازم توام...عازم مهربانی های بودن هات ....به پابوس می آیم....میزبان همیشه مهربان من .... دلتنگی هام زیادتر شده ...بغض ها فزون گشته ...دل سر به دیوار می کوبد ...عازم توام ...
[ یکشنبه 92/6/24 ] [ 8:5 صبح ] [ هستی ... ]
[ نظر ]