برا نبودنت در بودنت ....یا بودنت در میان همه نبودن هات ....
دلتنگی هام را کجا بگذارم ...میان کدامین پنجره ؟ جلو کدامین در ....
بغض هام را چه کنم ..؟ با این مه ای که گلو را پوشانده چه باید کرد ....
منم و من و یک دنیا دلواپسی ...
منم و من و یک دنیا آواره گی ...
چه باید کرد با این همه دلتنگی انباشته بر دلم ..؟
بی تو تمام جاده ها رو به من بن بست است ...
بی تو تمام پل ها رو به من خراب است ....
کجا راهم می دهند بی تو ....
دل من را دریاب ....
دل تو دلم نیست برا بودنت ...
[ دوشنبه 91/5/9 ] [ 8:42 صبح ] [ هستی ... ]
[ نظر ]