سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش ...

اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ...

نوشدن را خط بزن در من که پاییزم هنوز

با من از شادی نگو از غصه لبریزم هنوز

در بهاری این چنین طعم زمستان میدهم

برف حرفم را تماشا کن که میریزم هنوز ....


[ سه شنبه 91/12/22 ] [ 8:32 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

برای تو ...

برای منی که تماما توام ...

برای تویی که روزهاست به او می اندیشی .....

برای منی که بی تو شده ام ...

برای تویی که او دار شده ای ...

داری یکساله می شوی بی من .....

داری....

دل من ...؟

پر است ...

خیلی بیشتر از آنچه به چشم بیاید ....

دل من ....

درد از هر طرف نگاهم کنی می بارد ....

و بغض حرف آواره نگاه و کلام من است ....

نمی ندیشم ...

به هیچ ....

به آن همه حس شاعری و عاشق پیشگی پشت کرده ام ....

خیالت راحت ...

از زندگی انداختی ام ...


[ دوشنبه 91/12/21 ] [ 8:57 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

آن روز ها که به دل می سپردمت ...نمی دانستم روزهای روشنم را به تیرگی می بری با نبودنت ....

آن روز ها فقط میل و اشتیاق بودنت در نگاهم بود ...

جان نفس هام ....

و جالا نفسی نمانده بی تو..


[ سه شنبه 91/12/15 ] [ 8:32 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]

امشب از آن شب هایی است که باید بمان ...

باید بمانی ...

چلچراغ نم کند کسی ...؟ ریسه نمی کشد ..؟

گلبارانی در کار نیست ...؟.

گلی ...کیکی ... شمعی ...؟

تولد است آخر ...

های بهمنی ...امشب ، شب آخرت شب بدن من است ....

شب عاشقانه سازی ها ....

اما کو ...کجاست ... کسی ... تبریکی ... ؟

آه ... دلم ... دلم ... دلم ....

دیشب را کابوس بودنش سیاهی کشید روی خوابم ...

و لرزه افکند بر جانم...

امشبم را تنهایی ...

مثل هر سال ...

من و دلم ...

روز بودنمان را تا ته انتظار میبافیم به بودن ......

بودن تو ... بودن او .... بودن ما!!!!!

 


[ شنبه 91/12/5 ] [ 8:48 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]